مصائب خروج کاروان اهل بیت علیهم السلام از کربلا
شاعر : علی اصغر یزدی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : غزل
روی زمین افـتادی و بال و پرت رفت نا بـاورانه نـیـزه در نـیـزه سرت رفت
تـو زینت دوش نـبی بودی ولی حـیـف خوردی زمین و زیر مرکب پیکرت رفت
عـمامه و خُـود و سـپر، شـمـشیر، حتی در آن هـیـاهـو یـادگـار مــادرت رفـت
ترکیب انگـشـتان دستانت به هم خورد وقتی به دست دشمنان انگـشترت رفت
بـاور نـدارم قــسـمـتـی از مـقـتـلـت را باور ندارم که اسارت خـواهرت رفت
دیگر چرا در آن بیـابان پیکـرت ماند؟ خاکم به سر بر نیزه رأس اطهرت رفت
حالا که نزدیک فـراتی...با خـبر باش! از کـربلا لب تـشنه آخر دخـترت رفت
|